وسواس چیست؟ بهتر است برای آشنایی با انواع وسواس اول با معنی واژه وسواس شروع کنیم و سپس به عمق آن برویم. در واژه نامهها این معانی را درباره “وسواس” مییابیم:
وسوسه، اندیشهی بد و آنچه در دل گذرد، هر بدی که به قلب خطور کند و هر چیزی که در آن خیر و صلاح نباشد، اندیشه بد، القاء شیطانی، فکر یا عمل تردیدآمیز.
اما به گمانم کوتاهترین، ادبیترین، زیباترین و معروفترین معنی وسواس را میتوان در این جمله شکسپیر یافت که حتما آن را شنیدهاید و دستکم یک بار از آن استفاده نمودهاید، اما از این دید به آن نگاه نکرده بودید. و آن جمله معروف چیزی نیست جز :
To be or not to be. That’s the question
بودن یا نبودن. مساله این است!
در ذهن و فکر یک فرد مبتلا به وسواس و در هر لحظه از زندگی او این سوال وجود دارد. شاید فقط مقداری کمتر از تعداد دم و بازدمهای روزانه خود به این موضوع فکر میکند و یا بدون اراده این فکر را در ذهن خود دارد و به دنبال پاسخ برای این سوال تمام نشدنی است. به چند نمونه از افکار یک فرد وسواسی در موقعیتهای گوناگون توجه کنید:
- یک عاشق: آیا اون منو دوست داره؟ آیا من اونو دوست دارم؟ نکنه از این بهتر بتونم پیدا کنم؟ نکنه منو دوست نداره و چون دلش برام میسوزه یا چون نمیخواد دل من رو بشکونه باهام مونده؟ اصلا ما با هم خوشبخت میشیم؟ فکر کنم دوسش ندارم! وقتی حرف میزنه آخر جملات رو خیلی کش میده و خوشم نمیاد! اما اون خیلی زیبا و جذابه، نه خیلی دوسش دارم اما…
- هنگام شستن دستها: درسته که چهار بار شستم اما فکر کنم زیر ناخنم تمیز نشده. نکنه یه موقع میکروبها از بین نرفته باشن، البته بار دوم خوب لای انگشتام رو هم خوب بهم نمالیدم بهتره بعد اینکه زیر ناخنام رو تمیز کردم یک بار دیگه دستم رو بشورم که تمیز شده باشن…
- در بانک هنگام واریز پول یا پرداخت قبض: نکنه اشتباه کردم؟ نکنه اعداد رو اشتباه نوشته باشم و پول کمتری پرداخت کنم بعد دچار دردسر بشم؟ نکنه شماره حساب رو اشتباه نوشتم؟ آخ اگه اینجوری باشه طرف بهم زنگ میزنه، آبروم میره، برای کلاهبرداری ازم شکایت میکنه و مجبور میشیم بریم دادگاه و… بهتره یبار دیگه چک کنم. شاید یه چیزی رو جا انداختم و توی یازده بار چک کردن قبلی ندیدمش!
همانگونه که ملاحظه کردید، این افراد همیشه در شک و دودلی هستند و در یک نگرانی تمامنشدنی به سر میبرند. نگرانیای که برای یک فرد بهنجار اصلا وجود ندارد و حتی به ذهن او هم خطور نمیکند. فرد بهنجار وقتی عاشق کسی است، دیگر هر روز و هر ساعت به این مساله بدیهی که “آیا اون منو دوست داره یا من واقعا دوسش دارم؟” فکر نمیکند. البته برخی اتفاقات مانند بگومگو، اختلاف نظرات عمیق و مشکلات جدی میتواند این فکر دوباره به رابطه را به جریان بیندازد که با توجه به عمق مشکل میتواند طبیعی و درست باشد.
فرد بهنجار یک بار دست خود را میشوید و دیگر به اینکه آیا تمیز شده است یا نه فکر نمیکند. فرد بهنجار یکبار قبض یا فیش واریز را پر میکند و بنا به اهمیت موضوع یک بار هم بررسی میکند و دیگر هرگز به قبض و فیش فکر نمیکند.
حال برای آشنایی با انواع وسواس، اگر بخواهیم وسواس را به صورت کلاسیک معنی کنیم میتوان گفت: وسواس فکری،
- فکر
- میل شدید
- یا تصور عودکننده و مداومی
است که فرد آن را به صورت مزاحم یا ناخواسته تجربه میکند. افراد تلاش میکنند این وسواس فکری را نادیده بگیرند یا متوقف کنند، یا میکوشند آن را با پرداختن به فکر یا عمل دیگر بیاثر کنند.
فکر یا عملی که فرد از آن استفاده میکند تا وسواس فکری را بیاثر سازد وسواس عملی نامیده میشود. رفتار یا عمل ذهنی مکرری که بر طبق مقررات خشک انجام میگیرد به طوری که، فرد احساس میکند مجبور به انجام دادن آن است.
خوب است به این نکته توجه داشته باشید که با این حال، وسواسهای عملی لزومی ندارد که با وسواسهای فکری همایند و همسو باشند.
آیا میتوانید ارتباط نمونههای گفته شده با توضیح اخیر را پیوند بزنید؟
برای نمونه در مثال شستن دست، تصور میکروبی بودن دست و تمیز نشدن آن و اینکه اگر دست کثیف باقی بماند فرد را بیمار و محیط زندگی او را آلوده میکند و…(تصور عود شونده مزاحم) رفتار شستشو را تحریک میکند(رفتاری که فکر کثیفی را بیاثر میکند و فرد فکر میکند مجبور به انجام آن است).
توجه به این موضوع اهمیت دارد که وسواسهای فکری و تفکر وسواسی چیزی بیشتر از زیاد فکر کردن به موضوعی است.
برای آشنایی با انواع وسواس باید بدانید که، در اختلال وسواسی-اجباری، وسواسهای فکری عبارتند از:
- افکار
- تکانهها
- تردیدها
- یا تصاویر ذهنی ناخواستهی مستمر که مزاحم، نامناسب، بیمعنی و ناراحت کننده هستند.
در این اختلال افراد وسواسهای فکری یا وسواسهای عملی را با چنان شدتی تجربه میکنند که ممکن است ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظهای را در عملکرد شغلی یا اجتماعی خود تجربه کنند.
افراد خیلی بیشتری از آنهایی که مبتلا به OCD تشخیص داده شدهاند برای نشانههای شبه OCD کمک میخواهند.
برای افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری، وسواسهای فکری تظاهری از علاقه شدید به چیزی نیست. برعکس، آنها عبارتند از:
- افکار و تردیدهایی که نمیخواهند داشته باشند
- که سعی میکنند آنها را نادیده گرفته یا در مقابلشان مقاومت کنند(اگرچه که اغلب ناموفق هستند)
- موجب احساس ناراحتی، اضطراب یا عدم امنیت میشوند.
آشنایی با انواع وسواس فکری
وسواسهای فکری که بخشی از اختلال وسواسی-اجباری هستند به گونهای با نوعی از خطر، خشونت، اخلاقیات یا مسوولیت درباره آسیب رساندن مربوط هستند. آنها غالبا، و نه همیشه در یکی از مقولههای گستره زیر قرار میگیرند:
- مسوولیت درباره آسیب رساندن یا اشتباه
- آلودگی
- تقارن و نظم
- خشونت و پرخاشگری
- مسایل جنسی
- مذهب و اخلاق
آشنایی با انواع وسواس عملی
رایجترین وسواسهای عملی، تکرار رفتار خاصی مانند
- شستن و نظافت کردن
- شمردن
- منظم چیدن اشیا
- وارسی کردن
- یا درخواست اطمینانآفرینی
را شامل میشوند. وسواسهای عملی ممکن است شکل تشریفات ذهنی نیز به خود بگیرند. نظیر شمردن تا عددی خاص هربار که فکر ناخواستهای مزاحم شود.
برخی افراد مبتلا به OCD دستخوش تیک، الگوی نشانهای حرکتی نابهنجار (مانند کششهای عضلانی، آواگری و شکلکهای صورت غیرقابل کنترل) میشوند.
حال که با انواع وسواس آشنا شدید، به سراغ این موضوع میروید که شایع ترین انواع وسواس که مردم از آن رنج میبرند کدامها هستند.
آشنایی با شایع ترین انواع وسواس فکری
شایعترین وسواسهای فکری در هر یک از مقولههای گفته شده را در زیر میخوانید:
1- مسوولیت در مورد صدمه و آسیب
نگرانی یا اضطراب شدید در مورد:
- انجام اشتباهاتی که منجر به صدمه دیدن شخص دیگری خواهد شد
- صدمه دیدن شخصی دیگر در نتیجه بیتوجهی فرد
- مسوول سوانح بودن(مثل آتشسوزی، سرقت و حوادث دیگر)
- عدم تلاش کافی برای پیشگیری از روی دادن یک اتفاق بد یا وحشتناک
- زدن یه کسی با اتومبیل
- شمارهها یا واژههایی که با بدشانسی یا وقایع ناگوار ربط دارند(مثلا عدد 13)
2- آلودگی
نگرانی یا اضطراب شدید در مورد:
- فضولات بدن یا مایعات بدن(خون،آب دهان،ادرار)
- زباله یا میکروبها
- مواد شیمیایی یا سایر مواد سمی (مثلا حشرهکشها، کودهای شیمیایی، پنبه نسوز، مایعات پاک کننده)
- جاهای مشخص یا تماس با افراد مشخص
- میکروبهای ناشی از حیوانات یا حشرات
- بیمار شدن به دلیل آلودگی
- انتقال دادن آلودگی به دیگران( هم وسواس آلودگی است و هم وسواس مسوولیت)
- احساس انزجار از آلودگی(نه ترس از بیماری)
3- نظم و تقارن
اشتغال ذهنی زیاد در مورد:
- نظم و دقت
- افکار مربوط به اینکه چیزی سر جای خودش نیست
- نیاز به همترازی و تقارن چپ-راست
- شمارههای زوج و فرد
4- خشونت و پرخاشگری
افکار، تصاویر ذهنی، تکانهها و ترسهای شدید ناخواسته در مورد:
- صدمه زدن یا کشتن افرادی که نمیخواهد به آنها صدمه بزند(مثلا افراد مورد علاقه)
- تصاویر ذهنی یا افکار خشونتآمیز
- کلماتی که با خشونت مرتبط هستند(به عنوان مثال مرگ، قتل، اسلحه)
- صدمه زدن به خود برخلاف میل خود(شانل افکار خودکشی نمیباشد)
- حرفهای رکیک، فحشهای نژاد پرستانه، توهین و دشنام(مثل تکانهی گفتن یا فریاد زدن چیزهای توهینآمیز به شخصی که فرد نمیخواهد صدمه بزند)
- افکار و تمایلات اعصاب خرد کن در مورد عمل به تکانههای پرخاشگرانهی ناخواسته
5- مسایل جنسی آشنایی با انواع وسواس
افکار، تصاویر ذهنی، تکانهها و ترسهای شدید ناخواسته در مورد:
- مسایل جنسی ممنوعه یا انحرافی(به عنوان نمونه خودارضایی، هرزه نگاری، زنای محصنه)
- همجنس گرایی(اگر فرد تمایلات جنسی طبیعی دارد)
- آزار جنسی کودکان، ارتکاب زنای با محارم، یا داشتن رابطه جنسی با حیوانات
- داشتن انحراف جنسی
- رفتار جنسی پرخاشگرانه
6- مذهب و اخلاق(درستکاری)
افکار، تصاویر ذهنی، تردیدها و ترسهای شدید ناخواسته در ارتباط با:
- توهین به مقدسات و بیحرمتی
- درست یا خوب انجام ندادن آموزههای دینی
- رابطه با خدا
- گناه، جهنم و مجازات
- اخلاق و درستی و نادرستی کارها
- سایر موضوعات غیر اخلاقی یا ناخواسته (مثلا افکار در مورد دشنام و ناسزا گفتن)
جالب است بدانید بیشتر مردم میگویند افکار، تصاویر ذهنی و تردیدهای وسواسیشان به آنچه که اهمیت زیادی برایشان دارد(ارزشمندترین و گرانبها چیزهایشان) ارتباط دارند.
به همین دلیل است که وسواسهای فکری تا این حد از لحاظ شخصی ناراحتکننده بوده و احساس ناراحتی، اضطراب یا ناامنی زیاد ایجاد میکنند.
به چند نمونه از الگوهای زیر توجه کنید:
- تردیدهای وسواسی در مورد مسوولیت اشتباه کردن، بیشتر در افرادی ملاحظه میشود که خود را خیلی عاقل و محتاط میدانند یا کسانی که در مقام مسوولیت هستند.
- وسواس در مورد میکروب و آلودگی بیشتر اوقات توسط افرادی گزارش میشود که برای پاکیزگی و حفظ سلامتیشان(و افراد مورد علاقهشان) ارزش زیادی قایلاند.
- وسواسهای فکری در مورد صدمه به اعضای خانواده، معمولا در افرادی دیده میشود که پیوندهای خانوادگی قوی دارند و به بستگان خود خیلی عشق میورزند و مراقبت میکنند.
- وسواسهای مذهبی اکثرا در افرادی به وجود میآید که مذهب و رابطهشان با خدا برایشان خیلی جدی است.
- وسواسهای جنسی بیشتر اوقات در افرادی به وجود میآید که خود را خیلی اخلاقی میدانند یا مسایل جنسی نقش مهمی در طرز تلقی آنها از خودشان دارد.
هیچکس اضطراب یا نگرانی را دوست ندارد، بنابراین افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری به طور طبیعی میکوشند از شر وسواسها خلاص شده و احساسهای ناخوشآیند را با انجام رفتارهایی که اضطراب را کم میکنند و به آنها احساس امنیت بیشتری میدهند، کاهش دهند.
“آیینمندیهای اجباری” در اختلال وسواسی اجباری پاسخهایی هستند به احساس تهدید، اضطراب، عدم اطمینان و پریشانی همراه با وسواسهای فکری. وقتی چنین رفتارهای “امنیت جویانهای” مرتب تکرار میشود و مطابق قواعد خود تجویز شدهی معینی افراطی میشوند، “آیینمندیهای اجباری” خوانده میشوند.
برخی از شایعترین آیینمندیهای اجباری را در زیر میخوانید:
1- وارسی کردن
تمایل غیر قابل مقاومت برای وارسی کردن و دوباره وارسی کردن(بیشتر از یک یا دو بار) موارد زیر:
- درها، شیرهای آب، پنجرهها و وسایل برقی قفل یا بسته هستند و به برق وصل نیستند.
- چیزی گم نشده یا جا نمانده(به عنوان مثال کیف پول)
- مرتکب شدن اشتباهی وحشتناک
- اتفاق افتادن سانحهای
- باعث رویداد منفی نشده باشند
- پرسش از دیگران برای اطمینان یابی
- شمردن تعداد دفعات وارسی کردن
2-آلودگی زدایی
شستن یا تمیز کردن افراطی که ممکن است طبق قواعد معینی باشد از جمله:
- شستن دستها
- دوش گرفتن، حمام رفتن، مرتب کردن سر و وضع یا مسواک زدن
- برنامهی تکراری خاص برای دستشویی(مثلا هنگام طهارت)
- تعویض لباس
- تمیز کردن اشیا بیجان(نامه یا وسایلی که از خشکشویی آمده است.
- استفاده از ژلهای دست یا سایر پاککنندهها
- استفاده از سایر واسطههای پیشگیری یا رفع آلودگی(مثلا دستکش)
- شمردن تعداد دفعات شستن یا تمیز کردن
3- تکرار آشنایی با انواع وسواس
انجام اعمال زیر به طور مکرر
- فعالیتهای روزمره(مثل رد شدن از چهارچوب در، بالا یا پایین رفتن از پلهها خاموش یا روشن کردن کلیدهای برق، بلند شدن از صندلی و غیره)
- بازخوانی یا بازنویسی
- لمس کردن یا ضربه زدن
- شمردن تعداد دفعات تکرار
- تکرار مجدد این رفتارهای بیفایده تا وقتی که افکار یا تصاویر ذهنی بروند
- تکرار مجدد این رفتارها برای پیشگیری از پیامدهای فاجعهبار(به عنوان مثال بدشانسی یا مرگ)
4- منظم و مرتب کردن
- مرتب کردن اشیا با نظمی مشخص( مثلا لباسها و کتابها)
- شمردن تا یک عدد زوج برای خنثی کردن یک عدد فرد
- تلاش در رسیدن به توازن(به عنوان مثال چپ-راست)
- سایر روشها برای اینکه هر چیزی سر جای خودش باشد
ملاک های DSM-5 برای اختلال وسواس فکری عملی OCD
پس از آشنایی با انواع وسواس و همچنین اعمال وسواسی، بهتر است بدانید که ملاکهای DSM5 و متخصصین سلامت روان درباره این اختلال چیست و چه کسانی را میتوان به صورت رسمی وسواسی نامید و این اختلال را به آنان نسبت داد.
به خاطر داشته باشید صرفا داشتن این ملاکها نمیتواند باعث شود کسی را مبتلا به اختلال وسواس نامید (به دلیل همپوشانی نشانهها با اختلالات دیگر) و این تشخیص باید توسط روانشناس با بررسی دقیق نشانهها انجام شود.
ملاکهای DSM5 برای اختلال وسواس فکری-عملی عبارتند از:
- وجود وسواسهای فکری، وسواسهای عملی، یا هر دو:
وسواسهای فکری به وسیله (1) و (2) تعریف شدهاند:
- افکار، امیال، یا تصورات عود کننده و مداوم که در برخی مواقع هنگام این اختلال، به صورت مزاحم و ناخواسته تجربه میشوند، در اغلب افراد، اضطراب یا ناراحتی محسوس ایجاد میکند.
- فرد سعی میکند این افکار، امیال، یا تصورات را نادیده بگیرد یا متوقف کند، یا آنها را با افکار یا اعمال دیگر بیاثر کند, یعنی با انجام دادن وسواس عملی).
وسواسهای عملی به وسیله (1) و (2) تعریف شدهاند:
- رفتارهای تکراری(مثل دست شستن، منظم کردن، وارسی کردن) یا اعمال ذهنی(مثل دعا کردن، شمردن، تکرار کردن بیصدای کلمات) که فرد احساس میکند در پاسخ به وسواس فکری یا بر طبق مقرراتی که باید با قاطعیت اجرا شوند، وادار به انجام آنهاست.
- هدف این رفتارها یا اعمال ذهنی، پیشگیری یا کاهش دادن اضطراب یا ناراحتی، یا جلوگیری از رویداد یا موقعیت ترسناک است. با این حال این رفتارها یا اعمال ذهنی با آنچه قرار است بیاثر یا پیشگیری شود، ارتباط واقعبینانهای ندارند یا آشکارا افراطی هستند.
توجه: کودکان خردسال ممکن است نتوانند هدفهای این رفتارها یا اعمال ذهنی را بیان کنند.
- وسواسهای فکری و وسواسهای عملی وقتگیرند(مثلا هر روز بیش از یک ساعت طول میکشند) یا ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا زمینههای دیگر ایجاد میکنند.
- نشانههای وسواس فکری-عملی ناشی از تاثیرات فیزیولوژیکی مواد(مثل سومصرف مواد مخدر، دارو) یا بیماری جسمانی دیگر نیستند.
- این اختلال با نشانههای اختلال روانی دیگر بهتر توجیه نمیشوند(مثل نگرانیهای بیش از حد همچون در اختلال اضطراب فراگیر، اشتغال ذهنی به ظاهر همچون در اختلال بدشکلی بدن، مشکل دور انداختم یا دلکندن از اموال همچون در اختلال ذخیره کردن، موکنی همچون در وسواس موکنی، پوستکنی همچون در اختلال پوستکنی، حرکات قالبی همچون در اختلال حرکات قالبی، رفتار خوردن تشریفاتی همچون در اختلالات خوردن، اشتغال ذهنی به مواد یا قماربازی همچون در اختلالات مرتبط با مواد و اعتیادآور، اشتغال ذهنی به داشتن به داشتن بیماری همچون در اختلالات اضطرابی بیماری، امیال یا خیالپردازیهای جنسیهمچون در اختلالات نابهنجاری جنسی، تکانهها همچون در اختلالات اخلالگر کنترل، تکانه و سلوک، نشخوارهای احساس گناه همچون در اختلال افسردگی اساسی، تحمیل فکر یا دلمشغولیهای ذهنی هذیانی همچون در طیف اسکیزوفرنی و اختلالات روانپریشی دیگر، یا الگوهای رفتار مکرر همچون در اختلال طیف اوتیسم)
مطالب مرتبط:
دکتر مهرداد نامدار در شبکه یک سیما:حساس بودن، زودرنجی و وسواس
سببشناسی اختلال وسواسی اجباری
همانگونه که با انواع وسواس آشنا شدید و دانستید که وسواس انواع محتلفی دارد، جالب است بدانید درباره دلایل به وجود آمدن وسواس هم دیدگاههای مختلفی وجود دارد که به بررسی آنها میپردازیم.
دیدگاه زیستی
یک دیدگاه بانفوذ این است که اختلال وسواسی اجباری یک اختلال پزشکی یا زیستشناختی است که به علت اختلال یا مشکلی در مغز همچون عدم تعادل سروتونین به وجود میآید.
سروتونین یک پیامرسان شیمیایی است که در مغز و سرتاسر بدن عمل کرده و با افسردگی و اضطراب ارتباط دارد.
با این وجود، بسیاری از پژوهشهای زیستشناختی، نظریه عدم تعادل سروتونین را در مورد اختلال وسواسی اجباری تایید نکردهاند. یعنی در بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری، کارکرد سیستم سروتونینی دچار اشکال نیست.
دیدگاه عدم تعادل سروتونین اگرچه نظریهای رایجی است ولی متخصصان توافق دارند که یک امر مسلم و ثابتشده نیست.
بخشی از پژوهشهای تصویربرداری مغز تایید کردهاند که ساختارهای خاصی در مغز(قشر پیشانی، سینگولا، هستههای کایودیت و تالاموس) در افراد مبتلا به این اختلال خوب کار نمیکنند.
البته دانشمندان نمیتوانند بگویند که آیا بدکاری ظاهری در مناطق خاصی از مغز علت اختلال وسواسی-اجباری است یا تنها بازتاب این واقعیت است که شخص مبتلا به اختلال وسواسی اجباری است.
پژوهشهای جالبی نیز هستند که نشان میدهند وقتی فردی بدون اختلال وسواسی اجباری مضطرب میشود، مغزش خیلی شبیه کسی است که مبتلا به اختلال وسواسی اجباری است.
همچنین ممکن است مبنای زیستی این اختلال، نابهنجاریهایی در عقدههای پایه مناطق زیرقشری مغز باشند که در کنترل جنبشهای حرکتی درگیر هستند. ناتوانی قشر پیشپیشانی در جلوگیری از افکار، تصورات ذهنی، یا امیال شدید در نشانهها دخالت دارد.
یافتههای به دست آمده از اسکنهای مغزی که سطح بیشتر فعالیت را در مراکز کنترل حرکتی عقدههای پایه و قطعه پیشانی مغز نشان میدهند، این توجیه را تایید میکنند.
از آنجایی که اختلال وسواسی اجباری در خانوادهها شایع است، برخی پژوهشگران آن را یک اختلال وراثتی میدانند.
اما بر خلاف یک دهه پژوهش هنوز کسی “ژن اختلال وسواسی اجباری” را نیافته است. شاید به این دلیل که اصلا همچین ژنی وجود ندارد! در عوض به نظر میرسد که گرایش به زود مضطرب شدن وراثتی باشد. بنا بر این، ژنهای “مستعد اضطراب بودن” احتمالا با سایر عوامل، در ایجاد اختلال وسواسی اجباری تعامل دارند.
توجه داشته باشید که فقط به این دلیل که اختلال وسواسی اجباری در خانوادهها شایع است ضرورتا نمیتواند به این معنی باشد که یک مشکل وراثتی است. به همان نسبت احتمال دارد گرایش وسواسی اجباری از خانواده (و سایر افراد بانفوذ زندگی) یاد گرفته شود.
نظریههای یادگیری آشنایی با انواع وسواس
این نظریهها بر این باورند که ترسهای وسواسی و آیینمندیها میتوانند به شیوههای مختلف آموخته شوند. به عنوان مثال میتوان آنها را از طریق مشاهده دیگران یاد گرفت. اگر یکی از بستگان شما از عدد 13 میترسد یا دستهایش را زیاد میشوید، ممکن است شما هم از او دنبالهروی کنید.
گرایشهای اختلال وسواسی اجباری را میتوان از طریق منابعی همچون رسانهها، معلمها و سایر افراد بانفوذ زندگی آموخت.
کودکی را تصور کنید که مادر وسواسی دارد. وقتی کودک از توالت بیرون میآید مادر به او میگوید آیا دستان خود را خوب شستی؟ همینجا کودک به شک و دودلی میافتد که آیا دست خود را درست شسته است؟ احتمالا بار دیگر که کودک دست خود را میشوید یاد حرف مادر میافتد و این شک که آیا دستش به درستی شسته است یا نه به جان او میافتد. پس برای اطمینان دو یا سه بار میشوید. به همین سادگی میتواند یک رفتار وسواسی در کودک ایجاد شود!
رویدادهای تکاندهنده هم میتواند منجر به اختلال وسواسی اجباری شوند. مثلا از دست دادن یکی از اعضای خانواده به دلیل بیماری یا تصادف میتواند نقطه آغاز این اختلال باشد.
به علاوه در طی سالهای تعینکننده زندگی، فرد ممکن است در معرض شرایط خاصی قرار گرفته باشد که میتواند با اختلال وسواسی اجباری مرتبط باشد. مثلا مجبور بوده است از خواهران و برادران کوچکتر خود مراقبت کند.
شاید در خانوادهای با قواعد خیلی سختگیرانه بزرگ شده باشد که پیروی از آنان اگر نگوییم غیرممکن، دستکم خیلی دشوار بوده است و شاید به خاطر عدم پیروی از این قواعد با پیامدهای جدی تهدید شده است.
به عنوان مثال، والدین فرد هر دو پزشک بودند و مرتبا به او هشدار میدادند که باید دستهایش را کاملا تمیز و عاری از میکروب نگاه دارد وگرنه به شدت مریض خواهد شد. حال چون میکروبها قابل مشاهده نیستند، فرد نگران بود که کار تمیز کردن را به خوبی انجام نداده است و نوعی آیینمندی شستشو برای خود به وجود آورد تا مطمئن شود کاملا تمیز است.
عامل هم وقوعی
عامل “هموقوعی” (یعنی این که به نظر میرسد افکار یا رفتارها منجر به یک رویداد منفی شدهاند) میتواند نقش داشته باشد.
به عنوان مثال فردی فکر کرده بود که پدربزرگش خیلی پیر است و احتمالا به زودی خواهد مرد. در همان زمان، در عرض یک هفته پدربزرگش در اثر حمله قلبی درگذشت. متاسفانه آن فرد مرگ پدربزرگش را به “افکار بدی” که از قبل داشت نسبت داد. از آن زمان، وی آیینمندیهای ذهنی را برای “لغو کردن” افکار بد به وجود آورد که هر بار افکار منفی در مورد اعضای خانواده به ذهنش میآمد، از آن استفاده میکرد.
همچون نظریههای زیستشناختی، نظریههای یادگیری هم هنوز به عنوان یک امر مسلم مورد اثبات قرار نگرفتهاند. با این وجود، بسیاری از بیماران و درمانجویان چنین تجارب یادگیری را گزارش دادهاند که ممکن است بر شکلگیری اختلال وسواسی-اجباریشان اثر گذاشته باشد.
انواع درمان اختلال وسواس OCD
دارو درمانی
داروهای خاصی که بازدارندههای انتخابی بازجذب سروتونین(SSRIs) نامیده میشوند، تنها درمانهایی هستند که در پژوهشهای بالینی نشان داده شده است که برای اختلال وسواسی-اجباری موثر و ایمن هستند.
داروهای SSRI که در حال حاضر به وسیله اداره تغذیه و داروی ایالات متحده برای درمان این اختلال تایید شدهاند، عبارتند از:
- پاکسیل(پاروکستین)
- پروزاک(فلوکستین)
- لووکس(فلووکسامین)
- زولوفت(سرترالین)
- آنافرانیل(کلومیپرامین)
- سلکسا(سیتالوپرام)
در مواردی شدیدی که هیچ درمان دیگری موجب تسکین موجب تسکین نشانهها نمیشود، افراد مبتلا به OCD ممکن است با جراحی اعصاب روانپزشکی درمان شوند.
برای مثال، تحریک عمیق مغز در نواحی مغزی که در کنترل حرکتی درگیر هستند میتواند با کاهش دادن فعالیت قشر پیشانی به تسکین نشانهها کمک کند، که این به نوبه خود ممکن است به کاهش فراوانی افکار وسواس فکری-عملی کمک نماید.
روان درمانی
در درمان شناختی-رفتاری، درمانجو مهارتهایی را یاد میگیرد و تمرین میکند که دو نوع ارتباط را در اختلال وسواسی-اجباری کاهش میدهد: یکی ارتباط بین وسواسهای فکری و افزایش اضطراب و دیگری ارتباط بین آیینمندیها و کاهش اضطراب.
بخش اول درمان شناختی-رفتاری متضمن یادگیری در مورد وسواسهای فکری، اضطراب و آیینمندیها است که به درمانجو کمک میکند تا ارتباط این مشکلات را با یکدیگر بفهمد.
مولفه دوم درمان شناختی-رفتاری شامل ایجاد یک طرح و نقشهی راه منحصر به فرد شخص برای درمان است.
این طرح به درمانجو کمک میکند وسواسهای فکری و آیینمندیهای خاصی را که میخواهد یا راهبردهای شناختی-رفتاری ضعیف کند، مورد هدف قرار دهد.
همچون اکثر مردم، درمانجو هم احتمالا دارای احساسات مبهمی در مورد تغییر است. بنابراین یک بخش مهم درمان شناختی-رفتاری شامل تفکر درمانجو درباره آمادگی خود برای شروع درمان و تلاش در جهت هدف رهایی از اختلال وسواسی اجباری است.
مولفه چهارم درمان شناختی-رفتاری، “شناخت درمانی” نامیده میشود که شامل مجموعههایی است از راهبردهایی که به درمانرجو کمک میکند تا الگوهای تفکر مشکلدار خود را که به حفظ وسواسهای فکری و آیینمندیها کمک میکنند، شناسایی و اصلاح نماید.
قویترین ابزارها در درمان شناختی-رفتاری عبارتند از “فنون مواجهه سازی و بازداری پاسخ”.
مواجهه درمانی مستلزم رویارویی تدریجی و به روش درمانی با موقعیتها و افکاری است که وسواسهای فکری را راه میاندازند. وقتی درمانجو تمرین میکند کمکم با چیزهایی که میترسد و اجتناب میکند روبرو شود، ارتباط آنها را با ترس وسواسی تضعیف میشود و آنها دیگر مضطربش نمیکنند.
در مرحله بعد به درمانجو کمک میشود تا از فنون “بازداری پاسخ” برای مقاومت در برابر تمایل به انجام آیینمندیها و اطمینانجویی استفاده کند. با پایان یافتن این الگوهای رفتاری، درمانجو یاد خواهد گرفت که نیاز ندارد برای ایجاد احساس امنیت، پیشگیری از وقایع ناگوار یا کاهش ترس وسواسی خود به آیینمندیها متوسل شود. به عبارت ساده، بازداری پاسخ ارتباط بین آیینمندیها و کاهش اضطراب را تضعیف مینماید.
برنامه شناختی-رفتاری با آموزش چند راهبرد به منظور حفظ پیشرفت درمانجو در طول زمان پایان مییابد. به عنوان مثال با ادغام فنون شناختی-رفتاری در شیوه زندگی، کارهایی که در طی برنامه انجام داده است، تثبیت شده و قادر میشود به بهبود بلندمدت دست یابد. در آخر هم پیشنهادهایی را در مورد نحوه پیشگیری از بازگشت آهسته و دزدانه اختلال وسواسی اجباری یاد خواهد گرفت.
سخن پایانی آشنایی با انواع وسواس
اگر تقریبا به طور دایمی در شک و دودلی به سر میبرید، اگر تصمیم گرفتن آنقدر برایتان دشوار است که کلا قید آن را میزنید، اگر علایم گفته شده را در خود میبینید، حتما با یک روانشناس مشورت کنید و از او کمک بخواهید.
به فکر این نباشید که خود به تنهایی از پس وسواس بر بیایید که این موضوع تقریبا ناممکن است.
اگر این تصور را دارید که این موضوع خود به خود و با گذشت زمان بهبود خواهد یافت، باید بدانید که سخت در اشتباهید و با گذشت زمان احتمالا بیشتر در گرداب وسواس گرفتار خواهید شد.
بهترین زمان برای اقدام اکنون است. هرچه زودتر تصمیم بگیرید، یک روانشناس خوب پیدا کنید(از همینجا شروع کنید به مقابله با وسواس و زود یکی را انتخاب کنید!) و با کمک او به جنگ وسواس بروید و از زندگی بدون وسواس لذت ببرید.
از آنجایی که وسواس به تدریج و در طی ماهها و سالها رشد میکند و بزرگتر میشود، شاید برای شما حالات وسواسی عادی و طبیعی جلوه کنند. اما اینگونه نیست. درست مانند زمانی که متوجه میشوید چشمتان ضعیف شده و نیاز به عینک دارید. رهایی از وسواس هم مانند اولین باری است که عینک را به چشم میزنید. دنیا شفافتر، زیباتر و براقتر میشود. حتی جزییات برگ درختان را نیز میتوانید ببینید. در حالی که پیش از این فقط احتمالا هالهای از جزییات زیبا را میدیدید.
لذت زندگی بدون وسواس نیز اگر جذابتر و دلنشینتر از این مثال نباشد، کمتر از آن هم نیست.
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی
منابع
- سخنرانیهای دکتر مجد درباره وسواس
- آسیبشناسی روانی جلد1، ریچارد.پی.هالجین و سوزان کراس ویتبورن، ترجمه یحیی سیدمحمدی
- چیرگی بر اختلال وسواسی-اجباری در 10 گام، جاناتان آبراموویتز، ترجمه دکتر فاطمه قدیری
789 بازدید
یک مقاله بی نظیر بود